دعای وصال حق
دل در فراق دوست چه کار ها می کند دیدن تو در خیال چشم ها تار می کند
از کف برفت هر آنچه در سینه داشتیم غروب شب ببین که چه رسوا می کند
عقل را در طلب دل به یار دادیم دیدی چگونه در بند تو مرا رها می کند
سحرها برفت و در غمت نالیدم نماز عشق بعد سحر چه غوغا می کند
رد پای تو در کشور وجود نزدیک است ولی ببین جاده چگونه ما را جدا می کند
غروب غربت شهر معشوق را امید دیدن روی او مداوا می کند
وصل ما محال بود و ممکن شد دیدی چگونه حق ما را نگاه می کند
ای گل رها شو از تن این خارها ببین گناه تو در چشم ما صواب می کند
وصل عجب اتفاق بزرگی میان ماست که اینگونه حق برای وصل ما دعا می کند
جاوید شد عشق ما در نگاه هم فرزانه شد آنکه تو را تماشا میکند
شاعره:خانوم ترین خانوم دنیا!
- چهارشنبه, ۲ دی ۱۳۹۴، ۰۲:۲۴ ق.ظ